:.با قدرت به پیش.:
ديار من خور
چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, :: 9:8 :: نويسنده : رضاغلامرضايي
درس علم الاشیاء کلاس پنجم ابتدایی دبستان یغما خوروبیابانک سال ۱۳۳۶. نوبخت نقوی تازه معلم شده بود.پدرم مدیر مدرسه بود. از کلاس پنجم درس ها شکلش عوض می شد.علم الاشیاء یکی از این درس های تازه بود وحرف های تازه ای داشت که از همان روز اول شروع شد. نوبخت می گفت «همه موجودات جان دارند»:«آدم ها/حیوانات/درختان » ذهنم بازمانده بود. با تردیدی پرسیدم:آیا درخت انار هم جان دارد گفت بلی آن هم جان دارد. سی وپنج سال بعد که داشتم از تئوری های علمی خودم در دانشگاه گونتبرگ سوئد سخن می گفتم: جواب نوبخت پشت ذهنم بود که «انار جان دارد». ولی من آن حرف ها را از کویران خور برداشته بودم می گفتم که «در آفرینش همه چیز جان دارد». و اکنون از آن روزگاه چهل سال گذشت. در سه دوره پانزده ساله که دورهء اولش در بهشت خور گذشت و ...... وهمین چند کلمه هم که بر دیوان شعرهای نوبخت می نویسم لرزش همان عشقی است که در خور در وجودم نهاده است. و زندگی من که در اکوسیستم فرهنگی خور معنا یافت با فاطمی وادیب و اخگر و یوسف و نقی و دارا و حاج امین و حاج افشار و حاج علی آقا که خدا بیامرزدشان واین معنا که هنوز هم جاری است با حاج محمد شایگان و احمد امینی و نوبخت و حاج رجبعلی ایزدی که خدا عمرشان بدهد که فیروزه ی خور را بر سینی سمین کویر سبز نگهداشته اند. واینک این شما وشیرینی شعرهای نوبخت که بوی « مگستان » را جاودانه کرده است. مرتضی هنری پروفسور اکولوژی انسانی نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
|||||||||||||||||
|